فکرشهر: سال ۴۸۰ قبل از میلاد، در چنین روزهایی نبردی میان پارسها و یونانیان درگرفت که از آن به نبرد سالامیس یاد میکنیم؛ نبردی کوچک در جنگی بزرگ که در دوره فرمانروایی خشایارشا روی داد.
به گزارش فکرشهر، روزنامه اعتماد در ادامه نوشت: «خشایارشا در آغاز پادشاهی خود شورشهای مصر و بابل را یکی پس از دیگری، آن هم با شدت و خشونت سرکوب کرد و مخالفتهایی را که از سال آخر فرمانروایی پدرش داریوش به میراث مانده بود، در خون فروشست. داریوش البته جنگ با یونانیها را نیز برای پسرش باقی گذاشته بود و خود خشایارشا هم حتی پیش از جانشینی به انتقام و تنبیه آنان فکر میکرد. شاه پارسها با سپاهی بزرگ، گویا بزرگترین سپاهی که کسی تا آن زمان ندیده یا دربارهاش نشنیده بود، راهی یونان شد و کاری را که احساس میکرد در ماراتن نیمهتمام مانده دوباره از سر گرفت.
بعدها درباره بزرگی این سپاه و شمار سربازانی که خشایارشا به جنگ با یونانیها برد، افسانههای زیادی ساختند و بخش زیادی از این روایات اغلب عامیانه را نیز در تاریخ به عنوان حقیقت ثبت کردند.
مثلا هرودُت مینویسد: «یک بومی سادهدل منظره عبور این سپاه عظیم و جلال و شوکت شاهانه خشایارشا را طی این جریان مشاهده کرد و پیش خود اندیشید که خشایارشا باید خدا باشد و از این رو حیرت کرد که خدا برای تسخیر یونان چرا رعد و برق نمیفرستد و بیهوده این همه زحمت بر خود هموار میکند.»
در مسیر پیشروی این سپاه بزرگ، برخی شهرها بدون جنگ تسلیم شدند و چند شهر دیگر هم بعد از مقاومتی بیفایده دروازههای خود را به روی پارسها گشودند اما شهرهای دیگر یونان با هم متحد و آماده جنگآزمایی با شاهنشاه هخامنشی شدند. حتی این تصمیم به ظاهر حماسی یونانیان هم تفاوت چندانی در روند حوادث ایجاد نکرد. پیشروی پارسها ادامه یافت، تنگه ترومپیل نیز درنوردیده شد و سرانجام آتن هم بدون درگیری به زانو درآمد. خشایارشا خود شخصا قدم به آتن گذاشت و با به آتش کشیدن بخشی از شهر، از دشمنانش انتقام گرفت.
بیشتر آتنیها پیش از ورود پارسها آنجا را ترک کرده و به جزیره سالامیس در جنوب شهر گریخته بودند.
به نظر میرسید که درگیریها تمام شده و یونانیها نیز مغلوب و تسلیم شده باشند اما در گذرگاه سالامیس، نیروی دریایی ایران و کشتیهای یونانی با هم مواجه شدند و خسارتها و آسیب های زیادی به هر دو طرف تحمیل شد.
یونانیها این درگیری را چنانکه دوست داشتند به یاد سپردند و نتیجه آن را پیروزی بزرگ خود بر سپاه پارس تلقی کردند اما خود خشایارشا که بعد از تسخیر آتن و ویران کردن معبد بزرگ آن، جنگ را پایان یافته میدید تصمیم به بازگشت گرفت. بخش کوچکی از سپاهش را با فرماندهی یکی از نزدیکانش در یونان باقی گذاشت و از مسیر آسیای صغیر به پارس برگشت.
بعد از بازگشت شاه - که یونانیها آن را عقبنشینی و حتی فرار ثبت کردند - چند درگیری میان مهاجمان و مدافعان درگرفت و این بار سپاه پارس مغلوب و فرمانده آن نیز در یکی از زدوخوردها کشته شد. به این ترتیب، چنان که یونانیان میگویند جنگ با شکست نهایی پارسها به پایان رسید. شاید هم حق با آنها باشد زیرا خشایارشا در تسلیم قطعی آنان ناکام مانده بود.»