فکرشهر: اهمیت و نقش جمهوریت نظام جمهوری اسلامی چقدر مهم است که مبدع و بنیانگذار این نظام سیاسی تازه متولد 42 سال قبل، ویران کردن پایه های نظام سلطنت و بیرون کردن آخرین سلسله شاهنشاهی از ایران را بدون حمایت الهی و کمک و همراهی همه آحاد جامعه ایران غیرممکن دانستند؟ چرا در دیدگاه الهی و انسانی ایشان این مسئله اهمیتی برابر با حیات سیاسی نظام جمهوری اسلامی و کارگزاران این نظام فکری و سیاسی داشت؟
به گزارش فکرشهر از ایسنا، امروز ششم خرداد ماه چهلمین سالگرد دیدار نمایندگان مجلس شورای اسلامی با رهبر فقید انقلاب اسلامی و تجدید عهد با آرمانهای نظام جمهوری اسلامی در سال 1360 است البته به دلیل تاسیس قوه مقننه در خرداد ماه، این دیدار همه ساله توسط نمایندگان ادوار مختلف مجلس با امام راحل و بعد از رحلت ایشان از اواخر دهه 1360 با مقام معظم رهبری انجام شده است.
و صبح امروز - ششم خرداد ماه - نیز دیدار تصویری نمایندگان مجلس با رهبر معظم انقلاب به دلیل استمرار بیماری کرونا انجام خواهد شد.
جمهور را تضعیفش نکنید
رهبر فقید انقلاب اسلامی در دیدار چند ساعت خود با نمایندگان دوره اول مجلس، سخنان بسیار مهمی خطاب به رییس و هیات رییسه و نمایندگان این مجلس بیان داشتند که با دقت در این سخنان متوجه فرازمانی و فرامکانی بودن بخش قابل توجهی از فرمایشات ایشان می شویم.
امام خمینی(ره) در این سخنان، حیات و آینده سیاسی همه مسوولان و کارگزاران نظام را در گرو توجه به خواست و رضایت مردم به خصوص مردم مستضعف و زاغه نشین دانستند.
قله سخنان ایشان بخش پایانی کلامشان بود که بیان کردند: «... این جمهوری را تضعیفش نکنید. بترسید از آن روزی که مردم بفهمند در باطن ذات شما چیست، و یک انفجار حاصل بشود. از آن روز بترسید که ممکن است یکی از «ایام الله» ـ خدای نخواسته ـ باز پیدا بشود و آن روز دیگر قضیه این نیست که برگردیم به 22 بهمن. قضیه [این] است که فاتحه همه ما را می خوانند.»
ایشان در همان جلسه در دعایی از خداوند تبارک و تعالی درخواست کردند: «از خدای تبارک و تعالی امید این را دارم که به ما عنایت بفرماید و ما را هدایت کند به یک راهی که مرضی اوست؛ و قلمهای ما را هدایت کند به یک نوشته هایی که مورد رضای اوست. و بر زبانهای ما جاری کند یک چیزهایی را که مورد رضای اوست.»
رهبر فقید انقلاب اسلامی درگیرها و منازعات سیاسی کارگزاران نظام در زمان حیات خودشان را نه برای پیشبرد اهداف اسلام بلکه برای غلبه خواسته ها و هواهای نفسانی بر رقبای سیاسی تعبیر کردند.
ایشان متذکر شدند: «دعواهای ما دعوایی نیست که برای خدا باشد. این را همه از گوشتان بیرون کنید! همه تان همۀ ما، از گوشمان بیرون کنیم که دعوای ما برای خدا است، ما برای مصالح اسلام دعوا می کنیم. خیر! مسئله این حرفها نیست. من را نمی شود بازی داد! دعوای خود من و شما و همۀ کسانی که دعوا می کنند همه برای خودشان است.»
امام(ره) ادامه دادند: «همه می گویند پیش بده برای ما! همه می خواهند تمام این قدرت چی چی. آخر من نمی فهمم چه قدرتی الآن در کار هست! خوب، محمدرضا اگر دنبال این مسائل می رفت مطلبی بود، برای اینکه یک قدرتی بود ـ قدرت شیطانی بود ـ کسی حق نداشت یک کلمه بگوید؛ اما امروز که بقال سرمحله می آید و می گوید که برادر نخست وزیر اینجا این کار درست نیست، برادر رئیس جمهور این کار درست نیست، این دیگر قدرتی نیست.»
این فقیه بزرگ شیعه افزودند: «یک برادری است، یک دسته برادرند، یک دسته شان شانسشان آورده است آنجا نشسته اند؛ یک دسته بیچاره هم برای اینها سینه می زنند! قدرت نیست که ما حالا برای یک قدرتی بیاییم. اینها تلبیسات ابلیس است که بر ما غلبه کرده است. و این تلبیسات ابلیسی را چنانچه مسامحه کنید، شما را به جهنم می فرستد! در همین دنیا هم به تباهی می کشد. در همین دنیا ایستاده است این تلبیس نفسانی و این شیطان نفس ایستاده است تا آنجایی که همه چیز دنیا را به باد فنا بدهد. هیتلر حاضر بود تمام بشر از بین برود، و خودش در آن قدرت همان آلمان باقی باشد. آن نژاد بالاتر و این چیزی که در مغز هیتلر بود در مغز همۀ شما هست! خودتان غفلت کرده اید. در مغز همه این مطلب هست که همه بروند و من [باشم]! تا نروید سراغ اینکه یک انصافی در کار باشد، یک توجهی به خدا در کار باشد. یک حسابی در کار باشد، که خودتان از خودتان حساب بکشید که من امروز می خواهم چه بکنم، می خواهم همۀ مملکت ایران را به هم بزنم برای اینکه من باشم و هیچ کس نباشد نه، همه باشید، و همه هم حفظ کنید مملکت را. همه باشید، و همه روی قانون عمل بکنید قانون اساسی را باز کنید، و هر کس مرز و حد خودش را تعیین کند.»
بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران با تاکید توامان بر جمهوریت و اسلامیت نظام جمهوری اسلامی، گفتند: «این مردم اسلام را می خواهند. اگر پایتان را از اسلام کنار بگذارید این طلبه ای که اینجا نشسته با کمال قوا با شما مخالفت می کند. همۀ ملت اسلام هم اسلام را می خواهند.»
ایشان ادامه دادند:«من اول سال به آقایان عرض کردم که این سال خوب است سال اجرای قانون باشد. باید حدود معلوم بشود. آقای رئیس جمهور حدودش در قانون اساسی چه هست، یک قدم آن ور بگذارد من با او مخالفت می کنم. اگر همه مردم هم موافق باشند، من مخالفت می کنم. آقای نخست وزیر حدودش چه قدر است، از آن حدود نباید خارج بشود. یک قدم کنار برود با او هم مخالفت می کنم. مجلس حدودش چه قدر است، روی حدود خودش عمل کند. شورای نگهبان حدودش چه قدر است؛ قوۀ قضاییه حدودش چی است؛ قوه اجرائیه.»
رهبر فقید انقلاب اسلامی تاکید کردند: «قانون معین شده است. نمی شود از شما پذیرفت که ما قانون را قبول نداریم. غلط می کنی قانون را قبول نداری! قانون ترا قبول ندارد. نباید از مردم پذیرفت، از کسی پذیرفت، که ما شورای نگهبان را قبول نداریم. نمی توانی قبول نداشته باشی. مردم رأی دادند به اینها، مردم شانزده میلیون تقریباً یا یک قدری بیشتر رأی دادند به قانون اساسی. مردمی که به قانون اساسی رأی دادند منتظرند که قانون اساسی اجرا بشود؛ نه هر کس از هر جا صبح بلند می شود بگوید من شورای نگهبان را قبول ندارم، من قانون اساسی را قبول ندارم، من مجلس را قبول ندارم، من رئیس جمهور را قبول ندارم، من دولت را قبول ندارم. نه! همه باید مقید به این باشید که قانون را بپذیرید، ولو برخلاف رأی شما باشد. باید بپذیرید، برای اینکه میزان اکثریت است؛ و تشخیص شورای نگهبان که این مخالف قانون نیست و مخالف اسلام هم نیست، میزان است که همۀ ما باید بپذیریم.»
امام(ره) خاطرنشان کردند: «من هم ممکن است با بسیاری از چیزها، من که یک طلبه هستم، مخالف باشم لکن وقتی قانون شد [تصویب] خوب، ما هم می پذیریم. بعد از اینکه یک چیزی قانونی شد دیگر نق زدن در آن، اگر بخواهد مردم را تحریک بکند، مفسد فی الارض است؛ و باید با او دادگاهها عمل مفسد فی الارض بکنند و اگر نه، رأی می دهد آرام. با رأی آرام هیچ کس مخالف نیست.»
امام خمینی(ره) جریان ها و شخصیت های سیاسی را خودی و از نظام دانستند و در عین حال متذکر شدند: «من همیشه میل دارم که همۀ طبقاتی که هستند، همۀ کسانی که در صحنه ها حاضر هستند همه با هم بنشینند اصلاح کنند مسائل را. هی ننشینند آن از آن ور بخواهد او را از بین ببرد، او از آن ور بخواهد که او را از بین ببرد؛ و مسئله را به بن بست برسانند و مملکت را به بن بست. شما به بن بست رسیدید! اشتباه می کنید. مملکت اسلام که به بن بست نمی رسد. همین مردم، همین پیرزنها و پیرمردها و جوانها و بچه ها، از این بن بستها بیرون می آورند این مملکت را. شماها به بن بست رسیدید، می گویید خوب، چه بکنیم؛ بگذارید اسلام نباشد تا ما باشیم! بگذارید ایران نباشد، شما ایستاده اید تا پای اینکه ایران نباشد! دست بردارید از فضولیها! برای خدا کار بکنید. برای خدا آرامش بگیرید. برای خدا دعوت به آرامش بکنید. برای خدا توی سر هم نزنید.»
صحیفه امام. جلد 14. ص 370-380