فکرشهر: در درازای تاریخ، بشر دستاورد و اختراع کم نداشته است. ازآتش و چرخ و خط گرفته تا ماشین بخار و برق و تلفن. هریک از اینها و هزاران اختراع دیگر خشتی از تمدنی است که انسان ِخردمند ِتکامل یافته تا امروز برپا کرده است.
به گزارش فکرشهر از ایسنا، حیدر کاشف: یکی از شگفت انگیزترین اختراعات بشری که هرگز شکلی از دستاوردهای معمول را به ذهن متبادر نمیکند «زبان» است.
ابزار خارق العادهای که انسانها را هم به یکدیگر نزدیک میکند و هم در عین حال متمایز.
در روند شکل گیری تمدنها زبان تبدیل به یکی از شاخصههای مرزبندی بین ملل گوناگون شد. درست همانند ادیان، مرزهای حکومتی و حتی رنگ و نژاد. اما این مرزبندیها گاهی چندان هم تابع مرزهای سیاسی نبودهاند. همانند آنچه امروز به نام حوزه ایران ِ فرهنگی میشناسیم، زبانها بار فرهنگی و تاریخی ملتها را فارغ از مرزبندیهای سیاسی به دوش کشیدهاند.
در مقیاسی کوچکتر، اقوام و ساکنین یک قلمرو سیاسی و فرهنگی گاه بیش از یک زبان یا گویشی منتج از زبان مشترک داشتهاند که تا عصر حاضر نیز با تمام تحولات تاریخی و فرهنگی حفظ شده است.
آنچه امروز به نام «زبان مادری» میشناسیم یا در رسانهها به گویشها و زبانهای اقوام مختلف اطلاق میشود حاصل تحولات تاریخی پیچیده و دور و درازی است که ریشههای متفاوتی دارد. گاه این گویشها و زبانها شاخههای یک زبان باستانیاند که درگذر صدهها قوام یافتهاند و گاه نتیجه تسلط قومی دیگر و محصول جنگهای هزارههای پیشین هستند.
آنچه در این میان به ویژه برای ما ایرانیها اهمیت دارد زنده نگه داشتن این زبانها نه از سر لجاجت یا دشمنی با زبان مشترکمان، بلکه ارزشمندی این زبانها به عنوان میراث مشترک اقوام و تارپود فرش هزار رنگ فرهنگ ایرانی است.
کیست که نداند زبان فارسی به عنوان نماد هویتی ما در ارتباط با این گویشها و زبانهای محلی، هم وام گیرنده و هم تغذیه کننده بوده است.
در روزگار کنونی، اما این گنجینههای کهن فرهنگ ایرانی مورد بی مهریهای بسیاری واقع شدهاند.
از سویی سواستفاده ابزاری از این زبانها با نیات و اغراض سیاسی در جهت دشمنی با ملت و تمامیت ارضی ایران و از سوی دیگر بی توجهی و گاه بی سلیقگی متولیان و تصمیم گیران حوزههای فرهنگی، ضربههای مهلکی به حیات این میراث کهن اقوام ایرانی زده است.
درگذر از اهداف تفرقه افکنانه گروههای خاص که به طور حتم هیچ نیت خیرخواهانهای پشت هواخواهی از زبانهای محلی ندارند، چیزی که بیش و پیش از هرچیزی اهمیت دارد نگاه ما به این گویشها و زبانها است.
اینکه در حمایت و صیانت از زبان مادری در نقطهی درست ماجرا بایستیم اهمیت بسیاری دارد.
مسئلهای که بایست یک بار برای همیشه حل شود موضوع «آموزش زبان مادری» است و تببین تفاوت آن با بهانه جوییهای گروههایی خاص تحت عنوان آموزش «به» زبان مادری است.
تفاوت میان این دو از زمین تا آسمان است. روشن است که اگر زبانها و گویشهای بومی با شیوههایی که اهل فن و فرهنگ بهتر میدانند تدریس شود یا دستکم تدوین و در دسترس عموم قرار گیرد نه تنها آسیبی به وحدت ملی زده نمیشود که دست بسیاری از بدخواهان هم از بهانه جوییهای بی مورد کوتاه میشود.
مورد دیگری که مهم به نظر میرسد تلقی نسل کنونی از گویشهای بومی است که نوعی «شرم» و یا تمسخر را به همراه دارد.
اینجا وظایف نهادهای متولی امر ِ فرهنگ پررنگ میشود و جای خالی کارهایی که میشد برای نمودار کردن ریشه و جایگاه این میراث اقوام انجام داد بیشتر به چشم میآید.
برای نمونه شبکههای استانی صدا وسیما به جز یکی دو مورد، آنچه که کم و بیش بدان اهمیت دادهاند گویش مراکز استان است. در حالی که در برخی استانها همچون استان بوشهر با وجود جمعیت بالاتر گویشوران لهجهها و گویشهای شمال استان، تقریبا هیچ اثری از فرهنگ و گویش آنها در شبکهی استانی بوشهر نمیبینیم. گویشهایی که با مردمان چندین استان مشترک است و ریشههای محکمی در زبانهای باستانی ایران دارد.
سهم و سبد فرهنگی مردمی که بخش عمدهای از جمعیت این سرزمین هستند کجای سیاستهای فرهنگی متولیان رسانههای عمومی است؟! ملاک و معیار برای تسلط گویشهای خاص و به حاشیه کشاندن گویشهای دیگر چیست؟! پاسخ این پرسشها میتواند بخش عمدهای از ابهامات را برطرف کند.
سیاستهای فرهنگی درصورت تلقی ناصحیح ما از مردم شناسی و خرده فرهنگها ممکن است حساسیت زا شوند.
در این بین نقش شبکههای اجتماعی هم پررنگ است. نوع فرهنگ و هنجارهای حاکم بر این فضا همچون شمشیری دولبه هم می تواند مخرب فرهنگ و گویش بومی باشد هم مبلغ و احیاگر آن.
آنچه که در این میان اهمیت دارد حفظ رابطهی زبان مادری و زبان فارسی از سوی خانوادهها است. تلاشهای نظاممند در نهادهای فرهنگی بدون خواست خانوادهها برای پاسداشت میراث اقوام بی ثمر خواهد بود.
آنچه گفته شد به معنای نادیده گرفتن جایگاه بلند زبان فارسی نیست. غلامحسین ساعدی نویسنده شهیر که خود زبان مادریش آذری بود زبان فارسی را «ستون فقرات یک ملت» میدانست. استعارهای دقیق از رشتهی مستحکمی که بین اقوام مختلف ایرانی کشیده شده است.
کوتاه سخن آنکه اهمیت زبانهای محلی در آن است که علاوه بر زنده نگهداشتن هویت ملی و تقویت زبان فارسی، به مثابه دژ مستحکم فرهنگی در برابر طوفانهای ضد فرهنگی عصر نوین عمل میکند. آنهم در زمانهای که «ضد فرهنگ»ها خود تبدیل به فرهنگ و هنجار اجتماعی شده اند.