دوشنبه ۳۱ ارديبهشت ۱۴۰۳
جستجو
آخرین اخبار جامعه
مطالب بیشتر
کد خبر: ۱۰۸۹۳۶
چهارشنبه ۲۵ اسفند ۱۴۰۰ - ۰۱:۴۱

فکرشهر: به نظر می‌رسید کسی نمی‌تواند سد راه سزار شود اما چنین نبود. شماری از مدافعان جمهوری با هم دست به یکی کردند و سال ۴۴ پیش از میلاد در چنین روزی او را کشتند.

به گزارش فکرشهر، روزنامه اعتماد نوشت: «صورتش لاغر، گونه‌هایش برجسته و پیشانی‌اش بزرگ بود و دو فک نیرومند داشت؛ ویژگی‌هایی که به قول آلبر ماله «قبل از هر چیزی اراده‌ای محکم و عزمی راسخ را نشان می‌داد.» تا اواخر جوانی مردی پرطاقت و تندرست بود اما هر چه سنش بالاتر رفت توان جسمی‌اش هم کمتر شد. نوشته‌اند در سال‌های آخر زیاد کابوس می‌دید و بارها دچار حملات صرع می‌شد. خوی دیکتاتورها را داشت و حتی پیش از تصاحب قدرت هم به قوانین روم چندان اعتنایی نمی‌کرد. برای کارهایی که می‌کرد و تصمیماتی که می‌گرفت، انگیزه‌ای جز جاه‌طلبی و کسب افتخار نداشت. قوانین را تا آنجا رعایت می‌کرد که مانع رسیدن به اهدافش نمی‌شدند که نوشته‌اند این چند جمله از ائورپید را بارها در حوادث مختلف به زبان آورده بود که «اگر بناست برای به چنگ آوردن قدرت، قانون زیر پا گذاشته شود، بگذار چنین شود. در غیر این صورت، قانون را پاس بدار!»

سزار مرد جنگ و اردوکشی بود. در گُل جنگید و این سرزمین چندپاره را تسخیر کرد، به خاک بریتانیا چنگ انداخت و حوالی رود رن با ژرمن‌ها پیکار کرد. در جنگ داخلی با پومپه گلاویز شد و بعد از چند سال کشمکش او - و هوادارانش - را در هم شکست. با پیروزی بر پومپه به آن چه سال‌ها برایش می‌کوشید، رسید و فرمانروای بی‌منازع روم شد. ماله می‌نویسد: «سزار می‌خواست جمهوریت را به سلطنت مبدل کند، زیرا تجربه صد سال گذشته به او اثبات کرده بود روم بدون وجود قدرت مرکزی مسلط بر همه، مدام با دوره‌های بی‌ثباتی و ناآرامی مواجه خواهد شد. باور داشت فقط یک سلطان مستبد مانند شاهان شرق می‌تواند در قلمرو وسیع روم امنیت و نظم پایدار را برقرار کند و می‌خواست خودش این فرمانروای حافظ نظم باشد.»

با بی‌اعتنایی به نهادهای جمهوری - که به نظرش لفظی پوچ و بی‌معنی بود - پایه‌های دیکتاتوری خودش را شکل داد و سنا را از اهمیت انداخت و به حاشیه راند. به‌صراحت در جمع‌ها می‌گفت: «اکنون مردم هنگام صحبت با من باید بیشتر مراقب باشند و هر چه می‌گویم برایشان حکم قانون داشته باشد.» به نظر می‌رسید کسی نمی‌تواند سد راهش شود اما چنین نبود. شماری از مدافعان جمهوری با هم دست به یکی کردند و سال ۴۴ پیش از میلاد در چنین روزی او را کشتند. باور قاتلان این بود که با حذف سزار، جمهوری را نجات می‌دهند و آن را از بحرانی که تهدیدش می‌کند حفظ می‌کنند. اما به آن چه در سر داشتند، نرسیدند و چندی بعد، یکی پس از دیگری قربانی انتقام‌جویی بازماندگان سزار شدند. ژولیوس سزار را به نبوغ نظامی و لیاقت فرماندهی می‌شناسند اما مورخان  ویژگی‌های دیگری هم از او  ثبت کرده‌اند.

به قول سوئتونیوس «همه می‌دانند که در عشقبازی ناخویشتن‌دار و افراط‌کار بود و دامن بسیاری زنان والاتبار را آلود» و رسوایی‌های بسیار به بار آورد و ... متفاوت با عموم مردم آن روزگار «هرگز هیچ کار بزرگی را به ملاحظه شگون‌های بد ترک نکرد یا آن را به تاخیر نینداخت.» می‌گویند: «در پایان عمر از اشتیاقش به شرکت در جنگ کاسته شد، چون عقیده داشت که هر چه بیشتر به پیروزی دست می‌یابد کمتر باید به استقبال خطر بشتابد و دیگر این که آن اندازه که آدمی در شکست از دست می‌دهد، هرگز در پیروزی به دست نمی‌آورد.»

ارسال نظر
آخرین اخبار
مطالب بیشتر