فکرشهر ـ مصطفی منفرد: احداث آرامستان ها در بقعههای متبركه، نشان از اين دارد كه چنين اماكنی ضمن تكريم و تقدس ويژه، خاطرات دلنشين را برای مردم آن محله و منطقه فراهم آورده و باعث تقويت ارتباطات اجتماعی، همبستگی، هويت فرهنگی و اجتماعی شده است؛ اما امروزه و با توسعه فضاهای شهری و ايجاد يک فضای متمركز تحت عنوان آرامستان جمعی، كه كاركرد چندگانه آن، آرامش را از شهروندان سلب كرده و رفتگان را از زندگی بازماندگان دور انداخته و اثرات معنوی و فرهنگی را نيز كاهش داده است.
فاصله دنیای این طرف و آن طرف، فقط یک اتاق است؛ دنیای این سو سیاه و دلگیر همراه با شیون و زاری بازماندگان برای وداع آخر است و دنیای آن سو پاک و سفید و آغازی دوباره برای زندگی. یک سو بوی بیتابی و آشفتگی میدهد و سوی دیگر بوی کافور و آرامش؛ از این طرف صدای ناله و شیون به گوش میرسد و از آن طرف صدای بسمالله، صلوات و اسامی امامان و در این میان صدای بلند دستگاه تهویه هوای سالن، تعیین کننده مرز بین صدای این سو و آن سو میشود!
غسالخانه، نقطه تلاقی بازماندگان داغدار و نقطه پایانی برای رفتگان است، اما موضوع این گزارش نه بازماندگان آن سو هستند و نه اجساد بیروح این سو...!
گزارش ما مربوط به غسالخانه قدیمی واقع در بقعه امامزاده «میرمحمد» خارک است که جنازههای بیروح را مهیای سفر آخرت مینمایند. براستی غسالخانه ها، نیاز اصلی یا تکلیف شرعی!؟
در سال گذشته و در یک حرکت بسیار زیبا و پسندیده، شاهد ساخت غسالخانه مستقر در قبرستان عزیزان اهل سنت آن هم توسط شهرداری بودیم که در نوع خود بسیار حائز اهمیت و لازم بود.
در کلیه غسالخانه ها می بایست نکات مهمی از جمله نکات بهداشتی رعایت شوند که متاسفانه با توجه به گذشت سالیان درازی از ساخت غسالخانه تشیع واقع در بقعه امامزاده میرمحمد، این مهم به فراموشی سپرده شده تا جایی که امروزه این محل را بیشتر شبیه به یک مخروبه میبینیم تا غسالخانه بهداشتی! و این در حالی است که مردگان همچون زنده ها دارای احترام خاصی هستند که امیدواریم با تعمیر یا ساخت غسالخانه جدیدی در محل فعلی، این مشکل مرتفع شود.