فکرشهر
گفتیم که ساده انگاری خواهد بود اگر بپذیریم که دموکراتها با توجه به شناخت کافی از وضعیت جسمی و ذهنی «بایدن» و وجود رقیبی، چون «ترامپ» در حزب جمهوری خواه، پلن جایگزینی برای کاندیداتوری دوره بعد نداشته باشند. منتهی اجرای چنین سناریو، یعنی جایگزینی بایدن و معرفی فرد جدید، بایستی با یک محاسبه و برنامه ریزی دقیق و زمان بندی حساب شده عملی شود تا خواست دموکراتها به کرسی بنشیند.
البته «جو بایدن» تنها کسی نیست که در تاریخ این کشور، از نامزدی برای انتخاب مجدد انصراف داده است؛ این تصمیم، ۵۶ سال پیش و در ماه اوت سال ۱۹۶۸ میلادی توسط «لیندون بی. جانسون» دموکرات نیز گرفته شد. میزان محبوبیت جانسون که در اواسط سال ۱۹۶۵ حدود ۷۰ درصد بود، در سال ۱۹۶۷ و با کشته شدن سربازان آمریکایی در جنگ ویتنام به شدت کاهش یافت و به کمتر از ۴۰ درصد رسید. این امر باعث کنارهگیری او از انتخاب مجدد شد. در آن سال نامزدی «هامفری- ماسکی» نتوانست باعث جلب نظر رایدهندگان شود و نتیجه آن شکست دموکراتها و ورود جمهوریخواهان به کاخ سفید به ریاست جمهوری «ریچارد نیکسون» شد.
اما این بار به نظر میرسد که دموکراتها به خوبی از ریسک بالایی که کناره گیری جو بایدن از ادامه رقابتها برای حزب دموکرات خواهد داشت، آگاهند؛ ولی آز آن سو، آینده نامزدی جو بایدن در انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۲۴ میتوانست علاوه بر ریاست جمهوری، فرصت پیروزی دموکراتها در مجلس نمایندگان را نیز از بین ببرد؛ بنابراین بزرگان حزب دموکرات، استقبال از تغییر را پیش نیاز ماندن در قدرت ارزیابی کردند و پس از اعلام رسمی کاندیداتوری دونالد ترامپ از سوی حزب جمهوری خواه، سران حزب دموکرات با یک حرکت هوشمندانه بایدن را از یک مهره ناکارآمد در افکار عمومی به یک وطن پرست از خود گذشته تبدیل کردند که برای مصلحت کشورش حاضر به کنار رفتن از کاندیداتوری دموکراتها در انتخابات پیش رو شده است و با این حرکت علاوه بر ایجاد امید و اشتیاق و توان مضاعف در حزب، عملا تمام بازیهای رسانهای این مدت در خصوص سن و سال و شرایط نامطلوب بایدن را متوجه رقیب او یعنی دونالد ترامپ با ۷۸ سال سن نمودند. این حرکت خشم جمهوری خواهان را در پی داشته به طوری که میتوان این حالت را در اظهار نظرهای تند این روزهای آنها مشاهده کرد.
با وجود این تغییر و برطرف شدن نگرانیها از عدم موفقیت بایدن در رقابت ها، همچنان راه دشواری تا تصاحب مجدد کرسی ریاست جمهوری در پیش روی دموکراتها قرار دارد که از مهمترین این چالشها میتوان به انتخاب جانشین مناسب و در عین حال، زمان اندک باقی مانده برای این منظور اشاره کرد.
برای این منظور، ۳ مسیر پیش روی دموکراتها میباشد که هر مسیر مزایا و معایب خود را دارد.
اولین گزینه، همان کاری است که بایدن پس از کناره گیری، با حمایت خود از نامزدی «کامالا هریس» معاون خود انجام داد. اما این کافی نیست و بایستی با جلب حمایت سران حزب دموکرات و اجماع بر روی معاون اول رییس جمهور در ماه اوت و در کنوانسیون دموکرات، رسما نام «هریس» به عنوان نامزد نهایی حزب دموکرات معرفی شود که البته کار آسانی نخواهد بود و بسیاری از دموکراتها معتقد نیستند که هریس دارای ویژگیها و تجربه لازم برای ریاست جمهوری باشد، همچنین اتخاذ چنین روشی میتواند این تصور را که حزب در حال تصمیمگیری برای کشور در اتاقهای در بسته است، تقویت نماید و با این کار، عملا انتخاب هریس بیشتر یک انتصاب خواهد بود نه انتخاب؛ چرا که کامالا هریس از سال ۲۰۲۱ و بعد از قرار گرفتن در جایگاه معاونت رئیس جمهور تا امروز، هیچ رای مستقیمی از طرف مردم برای نمایندگی دموکراتها در رقابتهای ریاست جمهوری نگرفته است و این روند دموکراسی در حزب دموکرات را زیر سوال میبرد. ولی از مزایای این روش میتوان به صرفه جویی در زمان و شروع هر چه سریعتر رقابت با کاندیدای نهایی حزب رقیب یعنی دونالد ترامپ اشاره کرد. همچنین با این انتخاب، انتقال ۹۱ میلیون دلار بودجه کارزار انتخاباتی بایدن به هریس نیز مشکلات کمتری نسبت به شخص دیگر خواهد داشت؛ زیرا بر اساس استدلالهای وکلای حزب دموکرات، کمیته ریاستجمهوری بایدن در واقع کمپین بایدن و هریس است و تا وقتی که نام هریس روی برگهها باشد، میتواند به منابع مالی این کمپین دسترسی داشته باشد.
روش دوم، همان شیوه معمول یعنی برگزاری کمپینهای انتخاباتی مقدماتی در ایالتهای مختلف و ایجاد رقابت در حزب دموکرات برای تعیین گزینه نهایی حزب میباشد که روندی دموکراتیک برای رسیدن به گزینه نهایی است و با ایجاد اتحاد و انسجام بیشتر و ورود گزینههای متعدد به گردونه رقابت درون حزبی، میتواند شور و شوق انتخاباتی را در حزب دموکرات افزایش دهد و حتی برخی از دموکراتها استدلال میکنند که روند رقابتیتر به نفع هریس نیز خواهد بود؛ زیرا میتواند تردیدها را درباره مهارتهای سیاسیاش برطرف کند. ولی این روش نیازمند زمان و بودجه مضاعف میباشد و در عمل به دلیل مشغول شدن دموکراتها به رقابتهای درون حزبی، تمرکز از ترامپ و فعالیتهای انتخاباتی جمهوری خواهان برداشته و در نهایت از شانس آنها در این انتخایات کاسته خواهد شد.
گزینه نهایی، تلفیقی از دو گزینه قبل میباشد به گونهای که مزایای دو روش قبل را در بر بگیرد و تا حد ممکن از معایب آنها کاسته شود. استراتژی فوق عبارتند از ایجاد یک رقابت در بین افراد محبوب و به تعداد معدود در یک بازه زمانی محدود (تا قبل از برگزاری کنوانسیون دموکراتها در ماه اوت) و همزمان اعلام حمایتهای افراد موثر و ذی نفوذ از سران و بزرگان دموکرات تا سلبریتیها و افراد شاخص اقتصادی و اجتماعی به نفع گزینه برتر در رقابتها در طول زمان باقی مانده، به گونهای که رقابت انتخاباتی حرارت و بُعد رسانهای خود را از دست ندهد و در اصطلاح، تنور انتخاب داخلی حزب شعلهور بماند و دریک بازه زمان فشرده گزینه نهایی انتخابی به مردم معرفی شود که از نظر نویسنده حتی در صورت اجماع اولیه و حمایت اکثریت بزرگان حزب دموکرات، راهکار سوم میتواند در پیشبرد اهداف دموکراتها و ایجاد محبوبیت بیشتر کاندیدای مورد نظر آنها در دستور کار حزب قرار گیرد.
حال باید دید آیا این بار دموکراتها با کنار گذاشتن گزینه ریاست جمهوری مستقر میتوانند از شکست و تکرار تاریخ پیش گیری کنند؟
ادامه دارد...