فکرشهر
بررسی شعارها، گفتمان های طرح شده وعملکرد احزاب در جریان رقابت های ریاست جمهوری می تواند به عنوان شاخصه ای مهم در نتایج انتخابات و پیش بینی رویکرد آن ها در موضوعات مختلف مد نظر قرار گیرد.
در واقع احزاب در قالب گفتمان به سیاست خود معنا می دهند و در هر دوره بر اساس تفکرغالب در بین اعضای حزب، شکل خاصی از قالب های گفتمانی ظهور می یابد و تأثیر خود را بر رفتار و موضع گیری رهبران آنها در سیاست خارجی و داخلی به جا می گذارد. از این روی مجامع ملی احزاب در ایالات متحده علاوه بر معرفی رسمی کاندیدای مورد نظر حزب جهت شرکت در انتخابات ریاست جمهوری، محل مناسبی برای طرح شعارها و معرفی چارچوب گفتمان احزاب بر اساس قالب های هویتی و الگوهای رفتاری است. عاملی که در صورت جلب نظر و یا عدم اقبال شهروندان آمریکایی به جرات می تواند نقشی کلیدی در صعود و یا سقوط آن حزب از پله های کاخ ریاست جمهوری ایفا نماید و در صورت به دست گرفتن قدرت توسط حزب مذکور، عملکرد رییس جمهور منتخب و رویکرد کشور را در طول مدت ریاست جمهوری ترسیم نماید.
گفتمان ها در اصل نقش هویتی داشته و مولدی برای ظرفیت های اجتماعی هستند و هر حزبی که از گفتمان توانمند و مقبول تری در اقناع افکارعمومی برخوردار باشد، شانس بهتری نیز در رقابت های پیش رو خواهد داشت.
در انتخابات ریاست جمهوری سال 2016 آمریکا، دموکرات ها با جدی نگرفتن کاندیدای جمهوری خواهان (دونالد ترامپ) و شعار ساده انتخاباتی او با عنوان »عظمت را دوباره به آمریکا بازگردانیم،« آن چنان که باید پرشمار و منسجم در انتخابات آن سال شرکت نکردند. از نظر آنها صحبت های ترامپ بیشتر به شوخی شباهت داشت اما رفته رفته گفتار و رفتار او توانست جامعه روستایی و قشرعوام آمریکا را که همیشه به دنبال قهرمان گمشده خود هستند، به خود جذب کند.
در آن زمان، ترامپ و مشاورانش با شناخت بهتر از روحیه مردم آمریکا و آگاهی از این واقعیت که رأی بخش بزرگی از جامعه بیش از آن که انتخابی «عقلانی» باشد، انتخابی «عاطفی» است، از این خصوصیت مردم بیش ترین بهره را بردند و گفتمان خود را بر عواطف شهروندان استوار کرده و پیامهای تبلیغاتیشان را حول عواطف مثبت یا منفی قدرتمند و انگیزاننده صورتبندی و عرضه نمودند.
ترامپ آن سال در بستری از نارضایتی انباشته از نخبگان حاکم و با سوار شدن بر موج احساسات منفی و مؤثر خشم عوام از حضور بی شمار مهاجران غیر قانونی، فرصت های شغلی نابرابر و وجود وضعیت اقتصادی نامناسب، توانست خود را به عنوان شخصیتی ناجی و متفاوت معرفی کند و از سوی دیگر، دموکرات های حاکم بر کشور را مقصر اصلی نارضایتی ها عنوان نماید. این استراتژی کارگر افتاد و او توانست «کلینتون»ها را که در افکار عمومی مشهورترین نمادهای وضعیت موجود بودند، شکست دهد.
در سال 2020 این بار ترامپ پس از یک دوره 4 ساله ریاست جمهوری با شعار «آمریکا را باعظمت نگه داریم» برای ورود به رقابتهای انتخاباتی آن سال آماده شد. جمهوری خواهان در کنوانسیون ملی خود با اعلام رسمی کاندیداتوری ترامپ، استراتژی خود را بر دو اصل کلی استوارکردند. این اصول عبارت بودند از:
1- تکیه برعملکرد گذشته و ارائه اهداف و برنامه های آتی رییس جمهور
2- رقیب هراسی تخریبی همراه با ترور شخصیتی و حزبی.
«ترامپ» با تخریب شخصیتی «جو بایدن» و زیر سوال بردن سیاست های دموکرات ها و نیز وعده بهبود اقتصادی، ایجاد فرصتهای شغلی بیشتر، حفاظت از منافع تجاری آمریکا و تداوم سیاستهای سختگیرانه در مورد مهاجرت، کمپین انتخاباتی خود را شروع کرد. اما این بار، وجود کارنامه اجرایی او در پست ریاست جمهوری و شناخت بیشترمردم آمریکا از دونالد ترامپ و آثار تصمیماتش در مواجهه با مسایل مهم به خصوص رفتارهای سهل انگارانه او در زمینه برخورد با بیماری کووید 19 که به طور ملموس و مستقیم بر زندگی آنها تاثیر گذاشته بود، نتیجه متفاوتی را رقم زد.
در کنار عملکرد نامناسب او در مدیریت بیماری کرونا، رفتار ناهنجار ترامپ با رسانه ها در طول دوره 4 ساله ریاست جمهوری به قیام آنها علیه او انجامید. علاوه بر آن، اظهارات تند و بی ادبانه ترامپ در مورد افراد و گروههای سیاسی مخالف، نمودی عینی از تلاشهای وی جهت تشدید شکافها و ایجاد تفرقه در جامعه آمریکا و استفاده از این فضا برای تثبیت قدرت توسط او ارزیابی شد.
او در انتخابات 2016 مدعی بود که به عنوان فردی مستقل و خارج از ساختار نظام حاکمیتی آمریکا وارد این عرصه شده و قصد مبارزه با ارکان مافیای قدرت را دارد؛ اما پس از گذشت چهار سال از آغاز دوره ریاست جمهوری وی، این ادعا در ذهن بسیاری از شهروندان آمریکایی با تردید مواجه شد. از این رو میتوان گفت که موقعیت ترامپ در سال 2020 به نسبت چهار سال گذشته بسیار تضعیف شده بود.
در واقع می توان استدلال کرد بخشی از دلایلی که منجر به پیروزی ترامپ در انتخابات 2016 شدند در انتخابات 2020 نقشی منفی در رای آوری او ایفا کردند. علاوه بر آن، دموکرات ها در آن دوره از رقابت ها از موج رسانه ای و دیپلماسی فعال برخی کشورها علیه سیاست های خارجی ترامپ به خوبی بهره بردند. برای مثال در آن سال دیپلماسی عمومی وزارت امور خارجه ایران و شخص آقای «ظریف» در گفت و گو و مصاحبه با رسانه های آمریکایی و فعالیت های گسترده به ویژه در مقر سازمان ملل در راستای روشنگری در خصوص خروج آمریکا از برجام و تحریم های یک جانبه ایالات متحده و برخی اقدامات واشنگتن در ناامن کردن منطقه غرب آسیا، سبب شد تا هجمه ها و انتقاداتی علیه «دونالد ترامپ» و سیاستهای متناقض او شکل گیرد؛ به ویژه آن که تقریباً قاطبه جامعه جهانی اقدام دونالد ترامپ را در خروج از برجام، تصمیمی اشتباه دانستند. از این رو ترامپ همه روزه از طرف رسانه های داخلی آمریکا و افکار عمومی این کشور و حتی در سطح بین المللی تحت فشار قرار گرفت. به گونهای که علاوه بر ایران، روسیه، چین، آلمان، فرانسه، انگلستان، اعضای حزب دموکرات آمریکا و حتی بخشی از حزب جمهوری خواه نیز منتقد تصمیمات و رفتارهای رئیس جمهوری آمریکا شدند.
اهمیت این موضوع از آنجا بیشتر شد که «برنی سندرز» و «جو بایدن» به عنوان دو کاندیدای اصلی حزب دموکرات در تبلیغات درون حزبی خود به صراحت عنوان داشتند که بازگشت به توافق هسته ای یکی از تصمیمات آنها در صورت پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری است.
دیپلماسی فعال ایران در آن زمان و در ایام نزدیک به انتخابات آمریکا کار را به جایی رساند که ترامپ با گذشتن از 12 پیش شرط خود، حاضر به مذاکره بدون پیش شرط و حتی چشم پوشی از مساله سوریه، فلسطین، لبنان، عراق و دیگر مسائل شد.
با این اوصاف، دموکرات ها در آن سال توانستند در شعارهای تبلیغاتی خود ترامپ را به عنوان تهدیدی برای شایستگی، جایگاه بینالمللی و دموکراسی آمریکا توصیف کنند. رویکردی که انتخابات آمریکا را به یک نظرسنجی بزرگ در مورد ترامپ تبدیل کرد.
دموکرات ها با کاندیداتوری «بایدن» و گفتمان تعامل و آرامش در داخل و خارج از ایالات متحده، سیاست خود را از این منظر ارائه کردند که عملکرد ترامپ به شدت تفرقهانگیز و تنش آفرین است و آمریکاییها رهبری آرامتر و باثباتتر میخواهند. بایدن با شعار «این انتخابات نبردی برای احیای روح آمریکا است و فرصتی برای آمریکاییها تا تفرقه و آشوب چهار سال گذشته را پشت سربگذارند»، توانست به کاخ سفید وارد شود.
ادامه دارد...