
فکرشهر
بر اساس گزارش آسوشیتدپرس، ترامپ قصد دارد در سفر آتی خود به عربستان سعودی اعلام کند که ایالات متحده از این پس از نام «خلیج عربی» به جای «خلیج فارس» استفاده خواهد کرد. این تصمیم با واکنش شدید مقامات ایرانی مواجه شده است. وزیر امور خارجه ایران این اقدام را نشان دهنده نیت خصمانه علیه ایران دانسته و آن را به شدت محکوم کرده است. با این حال، ترامپ در اظهارات اخیر خود اعلام کرده که هنوز تصمیم نهایی در این باره نگرفته و نمی خواهد احساسات کسی را جریحه دار کند.
تلاش ترامپ برای تغییر نام خلیج فارس به نظر می رسد بخشی از سیاستهای نمادین و تحریک آمیز او در منطقه باشد. این اقدام می تواند به عنوان ابزاری برای جلب حمایت کشورهای عربی خلیج فارس و فشار بر ایران در مذاکرات هسته ای مورد استفاده قرار گیرد. با این حال، چنین تصمیمی ممکن است به افزایش تنشها در منطقه و تضعیف تلاشها برای دستیابی به توافقی پایدار با ایران منجر شود.
در حالی که ترامپ هنوز تصمیم نهایی در مورد تغییر نام خلیج فارس نگرفته است، مطرح شدن این موضوع خود به تنهایی باعث افزایش تنشها و واکنشهای منفی در منطقه شده است. اقدامات نمادینی از این دست می توانند تأثیرات قابل توجهی بر روابط بین المللی و ثبات منطقه ای داشته باشند.
اقدامی که اگرچه ظاهری نمادین دارد، اما در بطن خود حامل یک پروژه عمیق بیثباتساز در جغرافیای سیاسی منطقه است. این حرکت که در دل خود نوعی تحقیر تاریخی و فرهنگی نسبت به هویت ایرانی دارد، عملاً تلاش دارد یک بحران واژگانی را به یک شکاف ژئوپلتیک بدل سازد.
واکنش مقامات ایرانی، بهویژه عباس عراقچی، بازتابدهنده همان حساسیتی است که این موضوع در تاریخ معاصر ایران همواره برانگیخته؛ با این تفاوت که اکنون این تحریک نه از سوی یک رسانه حاشیهای، بلکه از قلب سیاست رسمی ایالات متحده برمیخیزد.
تحلیل راهبردی این حرکت نمادین
۱. تحقیر نمادین با هدف تضعیف روانی ایران
پروژه تغییر نام خلیج فارس، صرفاً یک بازی زبانی نیست؛ بلکه تلاشی هوشمندانه برای تضعیف روانی جایگاه تمدنی ایران در معادلات منطقهای است.
۲. اهرم فشار در مذاکرات هستهای
در حالی که دور تازهای از مذاکرات غیر مستقیم ایران و آمریکا آغاز شده، این اقدام را میتوان بخشی از تاکتیک فشار نمادین برای کشاندن ایران به موقعیت تدافعی در میز چانهزنی دانست.
۳. بازسازی محور عربی ضدِ ایرانی
ترامپ میکوشد با دامن زدن به حساسیتهای تاریخی اعراب، مجدداً آن «پروژه وحدت منفی» را احیا کند؛ همان پروژهای که در قالب «پیمان ابراهیم» سعی در سازماندهی گفتمان ضد ایرانی داشت.
در این میان، آیا ایران گزینهای برای پاسخ دارد؟
پیمان نَص: بازتعریف زمین بازی از جنگ به صلح پایدار
در برابر سیاست تحقیر و تحریک ترامپ، صرف واکنشهای سنتی ایران ـ همچون صدور بیانیههای اعتراضی ـ نهتنها ناکارآمد، بلکه مستعد بازتولید همان چهره تهدیدمحوری است که پروژه ترامپ بهدنبال تثبیت آن است.
در اینجا دقیقاً جای خالی یک چارچوب راهبردی احساس میشود: چارچوبی که نه صرفاً بهعنوان پاسخ، بلکه بهعنوان طرح جایگزین نظم منطقهای مطرح گردد. این همان جاییست که پیمان نَص باید وارد شود.
پیمان نَص چیست؟
پیمان نَص (نظم، صلح پایدار)، طرحی راهبردی است که ایران را نه بهعنوان بحرانساز، بلکه بهمثابه معمار ثبات منطقهای معرفی میکند. برخلاف پیمان ابراهیم که از مسیر امنیتسازی علیه ایران وحدت میطلبد، پیمان نَص تلاش دارد از مسیر منافع مشترک اقتصادی، فناورانه و فرهنگی، اعتمادسازی کند.
چرا پیمان نَص اکنون حیاتیتر از همیشه است؟
زیرا آمریکا با ورود به گسل هویتی ایران-اعراب، میکوشد هرگونه پروژه اتصالمحور را پیش از تولد، نابود سازد. در این شرایط، تنها راه حفظ کارآمدی چنین پیمان هایی، «بازتعریف آن در بستر بحران» است:
• تبدیل پیمان از یک پیشنهاد امنیتی و توسعهمحور به یک «پاسخ مفهومی» به پروژه تفرقه قومی
• انتقال تمرکز پیام از دولتها به افکار عمومی منطقه
• و مهمتر از همه، پرهیز از واکنشهای احساسی و تنشزا که ایران را مجدداً در نقش تهدید تثبیت میکند.
«پیمان نَص» اگرچه در یک بستر دیپلماتیک متعارف طراحی شده است، اما اکنون باید در میدان نبرد روایتها بازی کند.
ترامپ واژهها را به اسلحه بدل کرده؛ ایران نیز باید با واژهها و مفاهیم، صلح را به سپر بدل سازد؛ و این یعنی: فصل تازهای از بازی، نه بر اساس دشمنسازی، که بر بستر ایدههای اتصالگرایانه و ائتلافهای منطقه ای.
* دکتر محمدحسن رهنما ـ عضو «اندیشکده حکمرانی و توسعه فردا»