فکرشهر: فرهاد نمیخواست صرفا خواننده باشد که اگر میخواست، میتوانست به سبب همان ترانهای که در ستایش پیامبر اسلام خوانده بود، سالها قدر ببیند و بر صدر بنشیند. پای همه حرفها و عقایدش ایستاد و حتی حاضر نشد عکس آلبومش را به دلخواه مدیران وقت وزارت ارشاد تدارک ببیند.
به گزارش فکرشهر، سیدعبدالجواد موسوی در یادداشتی در روزنامه اعتماد نوشت: «اهل فن میگویند فرهاد مهراد لکنت داشت. صدایش وسعت چندانی نداشت. احتمالا درست هم میگویند اما با این حال چرا فرهاد همچنان یگانه است و بدیلی برای او یافت نمیشود؟
قطعا صدای دلنشین و صمیمانه به همراه دانش او از حوزه موسیقی در این توفیق بیتاثیر نبود اما به نظر میرسد ماجرا کمی جدیتر از این حرفهاست. بگذارید مثالی بزنم. چند سال پیش جوانی که به نظر میرسید صدای معترض و خستهاش میتواند نوستالژی فرهاد را یک بار دیگر در اذهان زنده کند به واسطه حضور در چند فیلم سینمایی شهرتی فراگیر یافت. خواندن چند ترانه اجتماعی امیدهایی را درباره او برانگیخت اما خیلی طول نکشید که او هم به خیل خوانندگان معمولی این سرزمین پیوست؛ بیآن که دلی را بلرزاند یا غیرتی را برانگیزد. فرهاد نمیخواست صرفا خواننده باشد که اگر میخواست، میتوانست به سبب همان ترانهای که در ستایش پیامبر اسلام خوانده بود، سالها قدر ببیند و بر صدر بنشیند. پای همه حرفها و عقایدش ایستاد و حتی حاضر نشد عکس آلبومش را به دلخواه مدیران وقت وزارت ارشاد تدارک ببیند.
ممکن است بگویید این رفتارها چه ربطی به خواندن دارد؟ اول این که دارد. این رفتارهای قلندرانه و انقلابی بیارتباط به شخصیت هنری یک هنرمند نیست. همین رفتارهاست که به بانگ و آهنگ هم، راه پیدا میکند و باعث میشود دیگران باورت کنند و وقتی میخوانی: یه مرد بود یه مرد، گویی خودت را میخوانی. دوم این که هنرمند صرفا با گفتن این که من مردمیام و من معترضم به حافظه فردی و جمعی مردم راه پیدا نمیکند. باید چیزی از جنس آرزوها و دردهای مخاطب در ترانه و صدای تو باشد تا بتوانی به اسم فرهاد تکیه بزنی و سایه کمرنگی از او را در اذهان زنده کنی. فرهاد بابت فرهاد شدن تاوان بسیار داد. اگر میتوانی بسمالله و اگر نه بهتر است به شرکت در شوهای مضحک تلویزیونی دلخوش باشی و بیش از این عرض خود مبری و زحمت دیگران روا مداری.»