مجموعه داستانهای کوتاه کتابِ «گِز و تَش باد» خانم «نیره محمودی راد»، نویسنده زادهی شهر لار با ساختار و شیوهی نوشتاری خوش عطر و طعم به چاپ رسیده است. این کتاب مجموعه خاطرات و داستانهای کوتاهی است که میتوان گفت ریشه در روزگار کودکی نویسنده دارد. سبک نوشتار ساده و دلنشین نه تنها خسته کننده نیست بلکه اشتهای کتابخوانی را در نوجوانان بر میانگیزد. چند سال است که نگارنده با شیوه نوشتار و داستانهای کوتاه سرکار خانم محمودی راد در رسانههای جنوب به ویژه «فکرشهر» به مدیرمسوولی «نرگس محمدزاده فرد»، آشنا است. این نویسنده با خیش قلم کشتزار گذشته را شخم میزند و گنجینههای فرهنگی و گاه یاد و خاطرهها را با قلم جستجوگر خود واکاوی کرده و به نمایش در میآورد.
نیره محمودی راد، دانش آموخته زبان و ادبیات انگلیسی از دانشگاه تربیت معلم زینب کبرای کازرون بوده و از روزگار دانشجویی به نوشتن در رسانههای بومی ادامه داده است. در کنار نوشتن داستانهای کوتاه، شعر، کارهای فرهنگی و پژوهشی آموزگاری است که سالها دانش آموزان لارستانی بسیاری را پرورش داده تا فردا را بیافرینند. کتابِ «گِز و تَش باد» این نویسنده لارستانی روایت خاطرات و ماجراهایی ست که در زیر آوار و غبار فراموشی به خاک سپرده شده و واگویی شان در خواننده حس غریب، اما خوش آیند میآفریند. قلم نویسنده روان و خاطرش در کوچههای گذشته پرسه میزند تا روزهای از یاد رفته را همچون برشهایی از نمایش تئاتر بازگویی کند.
محمودی راد کتاب ١۳٠ صفحهای خود را در دو بخش پردازش کرده است. در بخش یکم به شرح رخدادها و خاطرات دور و غبار گرفته میپردازد. یادمان روزهای شیرین و تلخی که بازگویی شان، برای خوانندگان این روزگار پر فراز و فرود شیرین و خواندنی است. نویسنده در آغاز کتاب خود به سراغ عکاسخانه میرود. چنان از رنگها و فضای پرنقش و نگار عکاسخانههای روزگار گذشته و دوربینهای قدیم مینویسد که خواننده خود را روی همان صندلی و پشت همان دوربین میپندارد. عکاس نیز با پارچه سیاهی که برای جلوگیری از ورود نور به دوربین بر سر انداخته، از تو میخواهد جلو دوربین لبخند بزنی.
رخدادهای روزگار دانش آموزی را آنچنان زیبا نمایش میدهد که نه تنها برای نسل گذشته دلنشین است بلکه برای نسل امروز نیز شیرین بوده و او را در شادی گمگشته فرو میبرد.
در بخشی از کتاب به مادر و سختیهای مشترک زندگی همه مادران میپردازد. مادرانی که در تابستانهای پر شرجی و گرم «لار»، هنگامی که هوا دم میکرد و هرم هوای دم کرده رُخ میبرشت، او برای پر کردن ناندان، آتش در چاله میگیراند و نان تیری بر تاوه نان پزی میپخت و نان تفتون را به تنور میچسباند.
در هوای طاقت سوزی که نفس کشیدن هم سخت بود مادر باید برای گیراندن آتش و خُرنگ، هیمهی بیشتری درون اجاق میریخت. نویسنده در این بخش مرارت مادران را به زیبایی یک فیلم سینمایی به نمایش در میآورد و مینالد که گاه تش بادهای تابستان آنچنان با رخسارمان نا مهربان بود که نفس هامان به گونه زبانهی آتش میشد. دود کُنده و هیزم تازه سوخته تا ته حلق فرو میرفت و اشک از چشم سرازیر میکرد. باید به اندازهای بردبار بود و حوصله به خرج داد تا به قول مادر، «تَش وَلم شود» (آتش گُل بیندازد). با این حال سوزندگی و گرمای پشت تنور را مادر به جان میخرید تا ناندان پر از نان باشد و جگر گوشهها با نان تازه از زندگی لذت ببرند.
نویسنده کتابِ «گِز و تَش باد» جا به جا از رنج مادر مینویسد. در خاطرههای «من دانش آموز شدم»، «بر چشم بد لعنت»، «کارنامه من»، «همسایه مدرسه»، «دست خَشِ مادر»، «کوچه باغ» و همه داستانهای کوتاه، تلاش دارد جایگاه مادر را ارج بگذارد. چرا که در چفت و بست قصههای کوتاه خود از مهر و مهربانی مادرانه غافل نیست و او نام مادر را مدام در گوش خواننده زمزمه میکند.
در بخش دوم کتابِ «گِز و تَش باد»، نویسنده با خمیر مایهی تخیل داستان هایش را آهنگ کاری کرده و از دردها و ناکامیها مینالد. البته از کامیابیها و روزمرگیهای اجتماعی نیز غافل نبوده و آن را نیزگوشزد میکند. او، چون آموزگاری کهنه کار است در فرود، فراز را نیز به یاد خواننده میاندازد تا با سختیها کلنجار برود و پا پس نکشد و بداند تلخی ها، ملات لحظههای شیرین است.
نیره محمودی راد با یک شیوهی پژوهشی بیشتر داستان و داستان هایش را با نشستن پای صحبت صاحبان قلم، اندیشه و حتا مردم عادی جامعه مینگارد. برای نوشتن خاطرات و داستانهای وام گرفته، او شاید میخواهد به گونهای ادای دین کرده باشد. تا با جوهر قلم، گذشته و رویدادهای اکنون جامعه را بیشتر از آنچه خود میاندیشد، نگارگری کند و به رشتهی نگارش درآورد.
داستان «بِنیزِه»، «چِل پَسین»، «دشت انبوه گِز» و «تابستانهای کودکی» سرشار از نمادهایی است که بیشتر در بخش خشک جنوب کشور به چشم میخورد. اما میتواند یک خوانندهی شمالی را نیز از آن سوی پرچین باغستان سبز استان خود آگاه کند.
باید یادآور شد که نیره محمودی راد، گِز و تَش باد را نماد و تندیس لارستان کهن مینامد تا آوازهی پرشکوه این بخش از سرزمین خود را در لابلای توفانهای بلاخیز، زنده و نام آور نگه دارد. ایشان در رنج فراق و یاد کودکی بوده و با قریحه شعر دارای یک حس توانمند بومی لارستانی است که سراسر این بخش از سرزمین را زیر پوشش دارد.
این نویسنده با وام گرفتن از نکتههای فرهنگیِ ژرف، خشت و ملات داستان و خاطرهها را بر روی هم میچیند. چهل پسین در لارستان با برکه و آب انبارهای گنبدی روایت گر بارانهای موسمی است که ویژه این بخش از کشور است. چهل، در فرهنگ دیرپای سرزمین کهنسال ما نماد واژهی (بسیار) است. در همه متونهای پارسی از حماسی، ادبیات، مذهبی و عرفانی ریشه دارد. چهل از قدوسی گوشهای از فرهنگ باستان در گذشتهی چهل روزهی خوشهی پروین ستاره شناسی بابلیها و از سویی اوستا ریشه دارد و در همه جا سر برون آورده و یورش عرب نیز نتوانسته آن را از گردونهی تاریخ بیرون براند. در معماری چهل ستون، در عرفان، چله نشستن عرفا، چهل تخم، چهل گیس و چهل چشمه و صدها نام و نشانی که ریشه در فرهنگ هزارهها دارد.
درخت گِز نیز همچون نخل در فرهنگ جنوب جایگاه ویژهای داشته و این درخت بدون منت، با آب باران قد میکشد و سایهی دلنشینی برای ظهر تابستان میگستراند. با برگهای سوزنی در خنکای نسیم شبانگاهی با هوهوی باد، گهوارهای برای خواب خوش پرندگان است.
کتاب «گز و تَش باد» نویسندهی جوان سرکار خانم نیره محمودی راد کار آخر ایشان نیست. در انتظار کارهای بیشتر و پویای این نویسندهی خوش ذوق لاری خواهیم نشست. «گِز و تَش باد» را نشر «کتاب هرمز» با طرح جلدی زیبا از سیاوش برادران و به مدیریت شاعر جنوبی شهرام فروغی مهر، در اهواز به چاپ رسانده است.