فکرشهر: آیت الله بیاتزنجانی اعضای شورای مرکزی انجمناسلامی مدرسین دانشگاهها را به حضور پذیرفتند.
به گزارش فکرشهر از انتخاب، در این دیدار که صبح ۵شنبه ۲۲ آذرماه برگزار شد، ایشان پس از استماع سخنان تنی چند از اساتید محترم، ضمن تقدیر و تشکر از حضور آنان بیاناتی داشتند که اهم آن به شرح زیر است:
در اسلام اصولی داریم که هیچ استثنا ندارد. علم و تعلم یکی از آن اصول است. در تعلم، پرسش، یادگیری و یاد دادن هیچ استثنا وجود ندارد. رسول اکرم (ص) میفرمایند که شما علم را از چین هم شده یاد بگیرید. طبعا رفتن به چین برای قرآن خواندن و فقه نیست.
تعلم و یادگیری از همه جا مطلوب است، ولو اینکه آن کشورْ کشوری مارکسیستی باشد. تعلم قید و شرط ندارد.
اصل دیگر که پشتوانهی کلامی، فلسفی، عرفانی، قرآنی و هم پشتوانهی رواییْ دارد، آزادی است. آیا آزادی حق است؟ ما میگوییم آزادی فوق حق است. چرا؟ برای اینکه آزادی را نمیشود حذف کرد. طرف میتواند بگوید من از حقم میگذرم، اما کسی نمیتواند بگوید من از آزادیام میگذرم.
من اینگونه تعبیر میکنم که آزادی مقوّم ذات انسان است. آزادی جزء ذاتیات انسان است. آزادی را اگر از انسان بگیرید، دیگر خبری از انسان نخواهد بود. نمیتوان گفت او انسان است ولی آزاد نیست. انسان غیرآزاد انسان نیست، به او میگویند روبات.
بحثی در کفایه مطرح است که آیا انسان در آزادی آزاد است یا آزاد نیست. خیلی از آقایان معتقدند که انسان در آزادی آزاد است. ما معتقدیم که انسان در آزادی مجبور است. انسان نمیتواند آزاد نباشد. نمیتواند بگوید من میخواهم آزاد باشم یا نباشم چراکه آزاد آفریده شده.
دین با اکراه نمیسازد. به همین دلیل در سورهی مبارکهی نور آمده است که «قل للمومنین». به کسانی که ما را قبول دارند بگو. نمیگوید خودت بکن. نمیگوید خودت به سرشان چادر کن. شما به آنها بگو خدا میگوید شما اینگونه خودتان را حفظ کنید.
ما یک بحث فنی داریم که «لا اکراه» اخباری است یا انشائی. اگر به معنی اخبار باشد، معنیاش این است که اسلام خبر میدهد که در ذات دین اکراه نیست. نگاه دیگر میگوید معنایش «لا تکره» است، یعنی مردم را با اجبار به مسئلهای سوق ندهید.
پس چه به معنی اخبار باشد و چه به معنی انشا، در هر دو صورت، اکراه با آزادی نمیسازد. اساس دین بر آزادی است. من وقتی پیامبر را قبول میکنم که بشناسمش و دلیل بر صدقش داشته باشم.
منِ طلبه تکلیفم این است که دین را متناسب دین تعریف کنم. دو مبنا بیشتر نیست: عقل و قرآن. روی این دو تا کار کنید. اگر حرفی دارید، یک برهان عقلی ذکر کنید و یک آیه بیاورید. اگر این کارها انجام شد، دین درست عرضه میشود.
این حرف را بارها گفتهایم که مردم در عصر غیبت پیامبر و امام زمان را نمیبینند، بلکه منِ طلبه را میبینند. گفتار و عمل و رفتار و تعریف من باید با قرآن بخواند.
من از فرزند یکی از عرفای مشهور پرسیدم یکی دو تا از اخلاقیات پدرت را به من بگو. گفت: گاهی وقتها بچههایش را که خواب بودند برای نماز بیدار نمیکرد. از پدرش پرسیده بود دلیلش را بگوید. ایشان هم گفته بودند که برای بعضی آدمها خواب بهتر از نماز است. چرا فشار بیاورم؟
دین نباید با تحقیر و ذلت همراه باشد. قرآن میفرماید: «لَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ.» نمیگوید «عظمنا»، نمیگوید «فضلنا»، میگوید «کرمنا». یعنی چی؟ در تفضیل ممکن است بزرگی از بیرون باشد، اما کرامت معنایش این است که انسان ذاتاً بزرگ است، نه اینکه بزرگی را به او وصل کرده باشند.
انسان با دو چیز به تکامل میرسد: علم و اخلاق. بدانید و خودتان را بسازید. اگر دانستید و خودتان را ساختید، انسان کامل میشوید.
اگر بدانیم ولی خودمان را نسازیم، خطرناک است. اگر خودمان را بسازیم، اما ندانیم هم خطرناک است. خوارج مصداق آن است. آدم بیسواد خودساخته به درد نمیخورد. آدم باسواد غیرخودساخته نیز خطرناک است.
دین به دو چیز برمیگردد: فهمیدن و خودساختن. اگر این دو باشد، ما میتوانیم به یک جایی برسیم، ولی اگر نباشد، نه.
ما در دنیای امروز و حتی در محیطهای علمیمان گرفتار دو چیز هستیم: اشعریگری (اشاعره آمدند و عقل را از حجیت انداختند و انسان را آوردند پایین)؛ و اینکه کتاب خدا را گذاشتیم کنار.
اگر عقل و قرآن را ملاک قرار دادیم، دینمان قابل عرضه است و امورش قابل پیاده شدن خواهد بود و الا دینی که عقلانی نباشد، دینی که همراه با خشونت باشد، دینی که همراه با کتاب و مستند نباشدْ، نه قابل عرضه است و نه قابل حمایت.